جدول جو
جدول جو

معنی رنجیده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

رنجیده کردن
(تَ کَ دَ)
رنجانیدن. آزرده ساختن. آزرده خاطر کردن. آزرده دل ساختن. رجوع به رنجیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنجه کردن
تصویر رنجه کردن
رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
(بِ مَ کَ دَ)
مشهور کردن. معروف کردن. نامدار کردن. عالمگیر کردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
یکی مردواری خرامد به پیش
خنیده کند در جهان نام خویش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تِ لِ فُ کَ / کِ دَ)
رنجیدن. آزرده خاطر گشتن. آزرده دل شدن. رجوع به رنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
للكنز
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
Treasure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
trésorer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
หวง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
خزانہ رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
ধনরত্ন সংগ্রহ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
değer vermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
宝物を大切にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
לאוצר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
보물로 삼다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
mengumpulkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
खजाना रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
tesaurizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
atesorar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
цінувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
ценить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
schätzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گنجینه کردن
تصویر گنجینه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی